گناوه آنلاین – عباس رضایی ثمرین، علم ارتباطات، همگام با پیشرفتهای تکنولوژیک رعدوبرقگونه دنیای جدید، تحولات زیادی را از سر گذرانده است. به لطف تکثر بهوجودآمده در فضای رسانهای جدید، دوران «مخاطبان انبوه» دیری است به سر آمده و ارتباطات جمعی به معنای سنتیاش اعتبار خود را از دست داده است. در دنیای امروز حنای رسانههایی که سعی در یکرنگ کردن علائق و سلائق همه مردم دارند، بیش از پیش رنگ باخته است.
مخاطب از مرحله وفاداری به یک رسانه خاص عبور کرده و دیگر تکصدایی را بر نمیتابد، مخاطبی که به لطف طیف بالای انتخابهای رسانهای در دسترسش، سخت بیحوصله شده و در چشمبرهمزدنی میتواند عطای هر رسانه را به لقایش ببخشد. بیتردید این فضای فوق متکثر، رسانههایی را میطلبد که منعکسکننده حداکثری تکثرش باشند و اینجاست که پرده از اهمیت بالای رسانههای محلی در دنیای جدید برداشته میشود.
رسانههای محلی در زمانی که رسانههای سراسری، بیمحابا و بیرحمانه به دنبال همسانسازی همهچیز و همهکس در گوشهگوشه کشور هستند، هر کدامشان میتوانند با انعکاس و برجستهسازی هویت فرهنگی و اجتماعی خاص منطقه خود، تکهای از آینه تمامنمای تکثر فرهنگی کشور باشند و با قوامبخشی به خردهفرهنگها و ساختارهای اجتماعیِ همچنان قدرتمندِ محلی، روند فروپاشی اجتماعی رو به تسریع کشور را به تاخیر بیندازند. از این منظر این دست رسانهها شاهکلید توسعه فرهنگی-اجتماعی و ارتقای ارتباطات به شمار میروند.
از این گذشته رسانههای محلی، در فضای رسانهای به شدت تهرانیزه فعلی کشور ما، میتوانند اعتمادبهنفس ازدسترفته خیلی از کسانی را که هر روز عطای شهرشان را به لقایشان بخشیده، دست از همه چیز شسته و راهی پایتخت میشوند را به آنها باز گرداند، اعتماد به نفسی که نبودنش، تنور بازی اغلب دوسرباخت مهاجرت را گرم میکند، بازیای که روند توسعه شهرها را مختل میکند و از طرف دیگر هر روز مشکلی را به مشکلات هیولاشهر تهران میافزاید. همین کار ویژه به قدری در شرایط فعلی کشور حیاتی است که اگر رسانههای محلی در میان تمام کارکردهای ریز و درشت خود، فقط آن را به درستی انجام دهند و در زدودن حتی بخش اندکی از خودباختگی و از خودبیگانگی منجر به مهاجرت، در حوزه تحت پوشش خود موثر باشند، بزرگترین گام را در مسیر توسعه کشور برداشتهاند.
ارائه اطلاعات درست و غیرکلیشهای گردشگری به مسافران، در مکارهبازار کاتالوگها و بولتنهای صرفاً بیلانپرکن دولتی، از دیگر رسالتهایی است که میتواند بر عهده رسانههای محلی باشد، این رسالت علاوه بر اینکه اتفاقی مهم در جهت توسعه گردشگری در هر منطقه به شمار میرود، میتواند از منظر «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد…»، جماعتی را از ادارات رخوتزده و خموده گردشگری در مناطق مختلف بینیاز کند، رسالتی که علاوه بر اجر دنیوی، با دعای خیر گردشگران، اجر اخروی را زمینهساز میشود و به نوعی خیر دنیا و اخری را به دنبال دارد!
در میان تمام کارکردهای مثبت، رسانههای محلی مثل تمام رسانههای دیگر کشور ما، دچار آفتها و آسیبهایی هم هستند که توجه به آنها، از اولیهترین ملزومات راهاندازی یک رسانه محلی اثرگذار به شمار میرود؛دستاندرکاران رسانههای محلی باید بپذیرند که محلی بودن رسانه به معنای نازل بودن آن نیست، رعایت نکردن استانداردهای خبرنویسی و خبررسانی، آفتی است که این روزها گریبان خیلی از رسانههای محلی کشور را گرفته است، این آفت بیش از آنکه به کمبود نیروهای حرفهای در این رسانهها ربط داشته باشد، در ذهنیت نادرست گردانندگان آنها ریشه دارد، آنها که هنوز نپذیرفتهاند محدودیت گستره جغرافیایی پوشش یک رسانه، به معنای عقبنشینی از اصول حرفهای رسانهنگاری نیست، این موضوع برای رسانههای آنلاین جدیتر هم هست چه آنکه که اگر هم حوزه جغرافیایی پوشش این رسانهها محدود باشد، گستره مخاطبان آنها جهانی است.
اقتصاد بیمار، همانطور که پاشنه آشیل تمام رسانههای غیردولتی کشور ماست، در خصوص رسانههای محلی نیز مصداق دارد. از بد حادثه این آسیب برای این رسانهها ویرانگرتر هم هست، چه آنکه اینگونه رسانهها معمولاً با فداکاری و علائق منطقهای چند تن از گردانندگان به راه میافتند و به تلاش و تکاپوی به اصطلاح «دلی» شهروند-خبرنگاران منطقه مورد نظر، تکیه دارند و نه الزامات و وظایف حرفهای و سازمانی. این شور و اشتیاقها اگرچه قابل ستایش اما به گواه تجربه، پایانپذیرند. هیچ رسانهای با سازوکارهای اینچنینی برای مدت طولانی سرپا نمیماند و این واقعیت غمانگیزی است که بیتفاوتی به آن، جایز نیست. رسانه کارا و موثر از همان بدو راهاندازی باید استراتژی اقتصادی داشته باشد، البته اگر میخواهد بماند و طبق رسم مالوف اکثر رسانههای ایرانی جوانمرگ نشود.
سیاستزدگی آفت بنیانکن دیگری است که از بزرگترین موانع برای پاگرفتن رسانههای محلی است. آفتی که البته مختص رسانههای محلی نیست و در تمام شئون جامعه ایرانی ریشه دوانده است. این آفت چنان فضای رسانهای ما را مسموم کرده که رسانهها و فعالان رسانهای نمیتوانند نفس بکشند. گاهی آدم احساس میکند که باید پنجرهها را باز کرد و اجازه داد با جریان یافتن هوای تازه در این فضا، خون تازهای به رگهای تن رنجور و نحیف رسانههای ما– از جمله رسانههای محلی- وارد شود. گردانندگان رسانههای محلی، اگر میخواهند موثر باشند و گرهی از مشکلات مردم و شهر خود بگشایند، باید بپذیرند که میتوان کار رسانهای کرد و همه چیز را از دریچه تنگ و تاریک سیاست ندید. در غیر این صورت سرنوشت محتوم و غمانگیز همه رسانههای دیگر در مدت زمان خیلی کوتاهی در انتظار آنان نیز خواهد بود.
گفتنیها بسیارند و مجال اندک، مثل همیشه باید خیلیچیزها را گذاشت و گذاشت، جز این نکته که این یادداشت به مناسبت آغاز به کار «گناوهآنلاین»، رسانه محلی بندر دوستداشتنی گناوه نوشته شده است، رسانهای که با تلاش مجدانه و مثالزدنی چند جوان رسانهای اهل این بندر به راه افتاده و انشاالله تا مدت زمان طولانی به راه خود ادامه خواهد داد. اگرچه آرزوی اثربخشی و ماندگاری طولانیمدت برای رسانهها در ایران، معمولاً فقط پوزخند تلخ شنونده را به دنبال دارد، اما از صمیم قلب امیدوارم، گناوهآنلاین استثئایی بر این قاعده باشد و تا مدتها بماند و گرهی از مشکلات مردم گناوه بگشاید.
احسنت انشاالله موفق و پیروز باشید