یاران سبز : راه افتادم عکس بگیرم ، از زنجیر زنا ، از سینه زنا ، از نوحه خونا ، از روضه خونا ، از حسینیه ، مسجد و تکیه ، یه نوحه گو بود با کت و شلوار و صدای بم زیباش ، یه جونی بود که شور داست و شلاق صداش طبل زنو هوایی می کرد و زنجیرزنو بی قرار اما تو نگاه پسره وقتی به طبلش می زد تا رفیقش زنجیر بزنه و مادرش بگه قربون قدو بالات ، چیزی رو دیدم که هیچ جا ندیدم ، چند قدمی اون طرف تر با نگاه معصومانه اش چنان ورندازم کرد که دلم پر کشید ، نمیدونم کی حسینش کجاست اما می دونم وقتی دلتو صافه صاف کنی می تونی حسینتو لمسش کنی
سلام
با مسابقات فوتبال روستایی بخش مرکزی شهرستان گناوه بروز هستیم
واقعا همین طوره خضری جان … این عکس از اون دسته عکس هایی بود که باهات حرف میزد ………….. و خصوصا اون جمله اخریت بسیار زیبا بود … شکارت مثل همیشه سر و صدا دارد ……………………………………………………………………………………..
درود بر خضر و مهتو ناصری پوران معمار جدید پاس،
خضر این حرفهای مهتو پاچه خواری بود یا واقعا تازگی ها دید شاعرانه پیدا کرده ؟ بعید میدونم از این کامنت ها بلد باشه فکر کنم این کامنت برات چند صد چوق آب بخوره حالا ببین ، حواست باشه که این کامنت برات گرون تموم نشه مثلن به قیمت یک دست گرمکن برا رده سنی جوانان یا امیدها یا رستوران بعد از قهرمانی امیدها.