لوی جرگه هر چند هنوز وجود دارد ولی آرام آرام به تاریخ می پیوندد ، نگاه مرتضی سراجی به روند لوی جرگه
یاران سبز :مجلس گردهمایی بزرگ سران قبایل در بعضی از کشورها را لوی جرگه می گویند ، به چنین گردهمایهایی جرگه ملی و یا جرگه بزرگ نیز می گویند و در موارد بحرانی انتخاب اینگونه لوی جرگه هایی می تواند هم انتخاباتی و هم انتصاباتی باشد . مثال در افغانستان لوی جرگه بزرگترین مجمع بزرگان و شخصیتهای قومی و اجتماعی آن کشور است و بیشتر اوقات تشکیل چنین لوی جرگه هایی از طریق پادشاه و یا ریس جمهور وقت کلید خورده است ؛ سر نوشت کشور داری به شیوه امروزین افغانستان اولین بار بوسیله چنین لوی جرگه ای رقم خورده است ، پس از مرگ نادر شاه افشار در آن زمان نشستی بین چهار قبیله بزرگ و مهم آن روزگاران افغانستان شکل گرفت که پیامد و یا نتیجه آن انتخاب احمد شاه ابدالی از قوم سدوزایی به پادشاهی بود . این اولین گام موفقیت امیز در پروسه دکترین لوی جرگه در کشور همسایه ما افغانستان بود ، بنابراین نتیجه می گیریم که لوی جرگه در معانی کاربردی سیاسی و اجتماعی می تواند به تعبیری دیگر ، گردهمایی و نشست عمومی ریش سفیدان و بزرگان و متنفذان قبایل و محلی و ملی باشد و هر کدام بنا به ضرورت مختص زمان و مکان خاص خود متغیر است . در حقیقت هر نشستی که در راستای حل و فصل امور فی مابین مردم محلی ، قومیت و ملی در سر زمین افغانستان برای را حل و رفع مشکلات فی مابین مردم بر گزار می شود آن را لوی جرگه می گویند ، با پسوندی از سه واژگانی که در بالا ذکری از آن شد ، و اما انچه که لوی جرگه از دیگر نشستها جدا می سازد محتوا و شیوه کار و منظور آن است. درحقیقت محتوا جرگه مردمی است و برای سنجش افکار عمومی همپرسی و یا رفراندم مد نظر است ؛ بنابراین می توان چنین مدعی شد که لوی جرگه خود یک نو شیوه ی راه حل یابی همگانی برای تن دادن به همپرسی در موارد سیاسی و اجتماعی در زمان و مکان خاص است و شیوه کار آن بوسیله یک رئیس سنی ، با مقبولیت همگانی و با داشتن شاخصه های لازم و دستور العمل از قبل تعیین شده ، با دستور کار در مورد یک موضوعیت خاص شروع به کار کرده و در نتیجه با آرای حداکثری پس از بحث و جدلهای فراوان ، پس از حصول به نتیجه جلسه به پایان می رسد. سپس بدان موضوعیت به عنوان یک منشور محلی ، قومی و ملی همه شرکت کنندگان و تابعین انان گردن می نهند ؛بنابراین باید گفت که لوی جرگه تابع مکان و زمان و اعضای معین خاص نیست و ما می اموزیم که پیش نیاز این مقوله رخدادهای سیاسی اجتماعی است و سپس پس از پایان هر موضوعیت خود به خود لوی جرگه از حیطه اعتبار ساقط است و منحل اعلام میشود ؛ اعضای لوی جرگه اغلب در بین کهن سالان و بزرگان اقوام و شخصیتهای با تجربه و با نفوذ انتخاب و یا منتصب می شوند . بنابراین ، بنا به هر دلیل اعضای لوی جرگه دایما در حال تغیر است و ثبات عضویتی مشروط مرسوم نیست و بودن آن نیز بلامانع است .لوی جرگه را می توان یکی از کهن تراین و قدیمی ترین تشکیلات سنتی بشری در مباحث سیاسی اجتماعی دانست و ریشه و تبار شناسی آن را در فرهنگ و سنن لوی جرگه به قوم ، محل ، ملت و فرهنگ خاصی تعلق نداشته و ندارد. یکی از دستاوردهای بشری در قرون گذشته است که در بعضی از جوامع سیر تکاملی آن را می توان بخوبی رد یابی کرد و استفاده امروزین آن اغلب در کشورها و جوامع غیر توسعه یافته است و کم کم در حال رنگ باختن است. لوی جرگه بیشتر برای رفع مباحث مورد اختلافی در چنین جوامعی که ذکری از آن شد ، پی گرفته می شود آنهم به وسیله پادشاه ، و یا ریس جمهور ، و یا والی ، و یا اقوام ، و یا محله که از قبل تعیین تکلیف شده است ؛ بنابراین آموختیم که لوی جرگه مورد کاربردش در سه سیکل متفاوت در یک جامعه و یا کشور با سه رویکرد معین بنا به موقعیت ساختار زیست محیطی آنان بستگی داشته و دارد . یک لوی جرگه محلی ، دو لوی جرگه قومی ، سه لوی جرگه ملی که باز هم هر کدامشان باز تعریف خاص خودشان را داشته و دارا می باشند .برای آشنایی هر چه بیشتر کاربرد لوی جرگه بهتر آن است که با ساختار قانونمند دولتهای افغانستان و پاکستان در دو سی صده اخیر بیشتر آشنا شویم ؛ بهتر آنست که نظام لوی جرگه ای را از نگاه پروسه ای و تاریخی مورد تفقد و بازخوانی مجدد قرار بدهیم تا با دکترین سیاسی اجتماعی لوی جرگه از بدو پیدایش تا سیر تکامل تا کنون بیش از بیش آشنا بشویم ، هر چند سیر تاریخی ، سیاسی و اجتماعی یکی از اولین تشکیلات جوامع بشری در راستای چگونه زیستن خرد جمعی ، جز در بعضی از جوامع که ذکری از آن شد ، کم کم در حال کم رنگ شدن و فروپاشی است .
و اما تا اینجای کار تا رویکردی دوباره بابت آشنایی با تشکلی دیگر ، شما را به خداوند بزرگ میسپارم.
اقتباس از دانشنامه آزاد(ویکی پدیا)
درجواب همشهری گناوه ای عرض کنم . بنده بعد از درج گفته اتان ، دانشنامه آزاد و یا همان ویکی پدیا را در مورد لویی جرگه مطالعه نمودم . شاید مطالبی را نگارنده از این مطلب و یا مطالب مشابه استناد کرده باشد ولی نوع نگارش و اظهارنظرهای این مقاله موید این واقعیت است که در مقام تعبیر و تفسیر نوع کنش های اجتماعی جامعه افغانستان برآمده نه درج حرف به حرف و عین جملات دانشنامه آزاد. خواهش من این است ،کمی نمک انصاف را چاشنی اظهار نظرهایتان بکنید. با تشکر
کپی پیست شده آقای روشنفکر!!
سلام برادر افغانی
لطفا مستندات هم ارایه دهید