❇️یاران سبز_ مرتضی خضری: آن زمانها که هنوز لگو وجود نداشت، بازیهای کنسولی را کسی ندیده و نمیشناخت، فوتبال راهش را به خانهها باز نکرده بود، لیجونفان هنوز بروسلی نشده بود و اینترنت فاصلهها را بهم نریخته بود، بازیهای بومی و محلی تنها دلخوشی قدیمیها بود.
قدیما، آدما صاف و ساده و بی شیله پیله بودند و بازیها هم با توجه به امکاناتی که وجود داشت، طراحی میشدند.
یکی «مُلابِرس» بازی میکرد و دیگری «اَچِس»، اول غروب «سِمَ فیکو» و «تیرمه» حال میداد. سرعت و دقت در «هَس گو، در … گو، وَردا بُدو»، «کِلی» و «کُل بِدِ شَده» حرف اول را میزد. در «مُنگ مُنگو» خنده برابر بود با کتک، «اِش تی تی» و «گِرگِته» نفس میخواست و «جیز» بازی در ارتفاع بود. بازیهای قدیم زیبا و ساده بودند. یکی از بازیهای رایج قدیم، بازی «پِشکِل چالَک» بود.
چند گودال کوچک و تعدادی سرگین خشک و سفت شده «بُز» برای انجام بازی کافی بود.
بر روی زمین دو ردیف ۵ تایی گودال کوچک درست میکردند که هر ردیف مربوط به یک بازیکن بود و در هر گودال ۴ «پِشکِل» قرار میدادند. شروع کننده بازی از چاله روبروی خود پِشکِلها را بلند میکرد و به ترتیب در هر چاله یک پِشکِل میگذاشت. بازیکن اول وقتی میسوخت که آخرین پِشکِل در چاله خالی قرار میگرفت. نفر دوم از پنج چاله سمت خود یکی را انتخاب میکرد و با برداشتن پِشکِلهای آن چاله بازی را ادامه میداد. بازی با تقسیم مداوم پِشکِلها ادامه داشت. تقسیم پِشکِلها بازی را به شکلی پیش میبرد که در بعضی از چالهها پِشکِل بسیاری جمع میشد و بعضی چالهها خالی بودند. اوج بازی زمانی بود که یکی از بازیکنان آخرین پشکلش را در چاله پر پِشکِل قرار میداد. بازیکنی که چاله پر پِشکِل را برداشته بود شروع به تقسیم پِشکِل میکرد. با تقسیم پشکلها مجددا چالههای خالی و کم پِشکِل دارای چهار پشکل میشدند. بازیکنی که در حال تقسیم پِشکِل بود هر چاله که مجددا چهار پِشکِل در آن قرار میگرفت را با گفتن«گام زاد»۱ خالی میکرد و در کنار خود میگذاشت. بازی به همین شکل ادامه پیدا میکرد. برنده کسی بود که در نهایت بیشترین پِشکِل را برده بود.
تعداد پِشکِلها برای این بازی در مناطق مختلف، متفاوت بود. در نحوه برداشتن پِشکِل هم چند روش وجود داشت و در روستاها به روشهای مختلف بازی میشد.
۱- گام زاد: گاوم زاییده