یاران سبز_ مرتضی خضری: در سالهای که هنوز تیرکمون رونق داشت و خبری از تفنگهای بادی نبود خرد سالها و میان سالها و حتی گهگداری پیرسالها با تیرکمون به جنگ پرندگان میرفتند. چغول(چکاوک کاکلی) و گزو یا بِندِشک(گنجشک خانگی) از جمله پرندگانی بودند که بیشتر دیده میشدند و در تیررس شکارچیان بودند. این دو پرنده در مناطق حیاتداود و لیراوی داستان جالبی دارند.
نمیدانم داستان مشک حضرت عباس و چغول و گزو از کجا پیدا شد اما ورد زبان همه بود. قدیمیها بر این باور بودند که گزو مشک حضرت عباس را نوک زده و سوراخ کرده است. این باور چنان قوی بود که روستاییان هیچ رحمی به گزو نمیکردند و هیچ گزویی از تیررس شکارچیان در امان نبود. در مقابل گزو، چغول قرار داشت. میگفتند، چغول مشک حضرت عباس را دوخته است. به همان اندازه که دنیای گزو سخت بود، چغولها در امان بودند.
چغول به غذای کم قانع بود و دور از خانه روستاییان زندگی میکرد. این پرنده هیچ آسیبی به غلات و باغات وارد نمیکرد و با شکار حشرات در مزارع باعث میشد تا گندمها کمتر آفت ببینند و شاید این مهمترین دلیلی بود که گذشتگان برای در امان ماندن این پرنده داستان مشک حضرت عباس را ساختند. آنها میخواستند با استفاده از محبوبیت حضرت عباس این پرنده را از شکار در امان نگه دارند و بسیار موفق بودند.
گزو در روستاها ساکن بود. میوه باغها از نوک این پرنده در امان نبود و به همین دلیل او متهم به پاره کردن مشک حضرت عباس شد تا از هیچ تیرکمونی در امان نماند.
آن باور از بین رفت و امروز هیچ چغولی از تیررس تفنگهای بادی در امان نیست و گزوها در روستاها از سر و کول هم بالا میروند.