محمد رهبری، پژوهشگر شبکههای اجتماعی : شاید سیاستگذاران فضای مجازی تصور کنند همین که مردم در داخل کشور با گفتمان اوپوزوسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور مواجهه نداشته باشند، اتفاق خوبی است. اما این تصور آنان کاملا غلط است؛ چرا که محتوای موجود در این پلتفرم به طرق دیگر، از طریق تلگرام، اینستاگرام، واتساپ، شبکههای ماهوارهای و حتی پیامرسانهای داخلی به گوش سایر مردم میرسد.
از زمان آغاز اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی تا به امروز، توییتر فارسی نقش مهمی در اطلاعرسانی پیرامون اعتراضات و بیان عقاید و دیدگاههای معترضان، در داخل و خارج از ایران، داشته است بهنحوی که هشتگ #مهسا_امینی رکورد تکرار یک هشتگ در توییتر را شکست. بسیاری از فعالان سیاسی و رسانهای از این شبکهی اجتماعی برای بیان عقاید و دیدگاههای خود استفاده میکنند و در جریان اعتراضات هفتههای اخیر نیز با شدت بیشتری از توییتر فارسی برای این امر استفاده شد. علاوه بر فعالان سیاسی و رسانهای پلتفرم توییتر نقش مؤثری در میزبانی دیاسپورای ایرانی و ایرانیان خارج از کشور ایفا کرده است و به محلی برای انعکاس نظرات آنان نیز تبدیل شده و این امر در هفتههای اخیر آشکارتر از گذشته شده است.
با این حال دادهها نشان میدهد که پس از مرگ مهسا امینی فضای توییتر یکدستتر از گذشته شده و مخالفان جمهوری اسلامی، کاملا دست ِ بالا را در این محیط پیدا کردهاند. اگر تا پیش از این وقایع، میشد کاربران توییتری را به سه دسته «کاربران ارزشی و انقلابی»، «کاربران میانهرو و اصلاحطلب» و «کاربران مخالف جمهوری اسلامی» دستهبندی کرد، امروز دستهی «کاربران مخالف جمهوری اسلامی» تقریبا تمام فضای توییتر را به تسخیر خود درآوردهاند و حتی کاربران ارزشی و انقلابی که بعضا با اقدامات سازماندهیشده و با بکارگیری برخی روشهای خاص، صدایشان در توییتر بلند بود حالا دیگر اثرگذاری گذشته را ندارند و صدایشان بهسختی شنیده میشود؛ این در حالی است که برای تقویت این جریان خاص در فضای مجازی، هزینههای زیادی نیز شده بود.
نمونه این اتفاق را میتوان در موضوع حمله تروریستی به حرم شاهچراغ مشاهده کرد. جایی که بر اساس تحلیل شبکه ریتوییتهای مربوط به آن، مشاهده شد که کاربران مخالف جمهوری اسلامی کاملا در فضای توییتر غالب هستند و ۹۰ درصد شبکه (بر اساس تعداد توییتها و ریتوییتها) را این جریان شکل داده است؛ کسانی که در مورد حمله تروریستی به شاهچراغ به اصطلاح میگفتند «کار خودشان است». از سوی دیگر نیز، کاربران ارزشی و انقلابی تنها حدود ۱۰ درصد از کل شبکه را شکل دادند و این در حالی بود که اثری از صدای میانه دیده نمیشد و کمتر کاربری دیده میشد که کشتهشدن هموطنان از شیراز تا زاهدان و کردستان را توأمان محکوم کند.
این در حالی است که در شرایط مشابه و پس از وقوع یک حادثه تروریستی مشابه، مانند آنچه پس از ترور محسن فخریزاده رخ داد، جریان انقلابی بسیار فعالانه در توییتر ظاهر میشد و بخش زیادی از توییتها و ریتوییتها به این جریان اختصاص پیدا میکرد. اما چرا نه فقط جریان انقلابی، که جریان میانهرو و اصلاحطلب در فضای توییتر حضوری کمرنگتر از گذشته دارند؟
تردیدی نیست که پس از مرگ مهسا امینی، فضای جامعه ایران دوقطبیتر از گذشته است و شدت خشم و نارضایتی مردم بهحدی است که جریان میانهرو شرایط مناسبی برای اظهار نظر ندارد و چهبسا بسیاری از افرادی که پیش از این در بین کاربران میانهرو و اصلاحطلب تعریف میشدند، حالا به سمت یکی از دو قطب گرایش بیشتری پیدا کرده باشند. همین امر باعث کمرنگشدن نقش این دسته از کاربران شده است. علاوه بر این، افزایش خشم و نارضایتی عموم مردم باعث شده است که مقدار توییتهای اعتراضی به مراتب بیش از گذشته شود و کاربران معترض حضور فعالانهتری در فضای توییتر داشته باشند. در کنار اینها، فعالیت مخالفان جمهوری اسلامی نیز به مراتب شدت بیشتری گرفته و آنها نیز با سازماندهی بیشتر و بکارگیری روشهای خاص در محیط توییتر، اقدام به انتشار محتوا میکنند.
در کنار این عوامل زمینهای، یک عامل فنی نیز در شکلگیری این وضعیت جدید در توییتر فارسی نقش دارد. بهنظر میرسد که فیلترینگ توییتر در کنار دسترسی دشوار به فیلترشکن و کاهش سرعت اینترنت، مانع از دسترسی بسیاری از ایرانیانی شده است که از داخل ایران به توییتر دسترسی داشتند و نگاهی متفاوت از اوپوزسیون خارج از کشور داشته است. دادهها نشان میدهد که در طول ۵۰ روز گذشته و از آغاز شکلگیری اعتراضات تاکنون، تعداد توییتهای منتشر شده راجع به اعتراضات و یا توییتهای با هشتگ مهسا امینی، چندان تحت تأثیر شرایط اینترنت نبوده است. به این معنی که حتی در روزهایی که سایتهای داخلی در کشور با ساختی باز میشود و استفاده از اینترنت دشوار بود، تغییر محسوسی در این تعداد توییتهای اعتراضی مشاهده نمیشود. این توییتها حتی تحت تأثیر شدت اعتراضات در ایران نیست و بهطور مثال در چهلم مهسا امینی که شدت اعتراضات در ایران بسیار زیاد بود، اما تعداد توییتهای اعتراضی چندان متفاوت از روزهای قبل و بعد از آن نبود. یافتهای که نشان میدهد ظاهرا فضای توییتر چندان تحت تأثیر داخل و وضعیت اینترنت نیست و همینجاست که اثر مسأله فیلترینگ و اختلال بر روی اینترنت را میتوان مشاهده کرد.
این دادهها نشان میدهند که فیلترینگ، کند شدن اینترنت و دشواری دسترسی به فیلترشکنها، در عمل فضای توییتر فارسی را خالی از بسیاری از ایرانیان کرده و آن را به محیطی تبدیل کرده است که در آن گفتمان اوپوزوسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور غلبه پیدا کند؛ مشابه با همان اتفاقی که پس از فیلترینگ تلگرام رخ داد و فیلترینگ باعث حذف صداهای داخلی در آن شد.
شاید سیاستگذاران فضای مجازی تصور کنند همین که مردم در داخل کشور با گفتمان اوپوزوسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور مواجهه نداشته باشند، اتفاق خوبی است. اما این تصور آنان کاملا غلط است؛ چرا که محتوای موجود در این پلتفرم به طرق دیگر، از طریق تلگرام، اینستاگرام، واتساپ، شبکههای ماهوارهای و حتی پیامرسانهای داخلی به گوش سایر مردم میرسد. اشتباه سیاستگذاران فضای مجازی آنجاست که تصور میکنند در عصر اینترنت، میتوانند جلوی گردش آزاد اطلاعات را بگیرند و این در حالی است که نه تنها چنین اتفاقی راجع به توییتر نیفتاده است، بلکه گفتمان مسلط بر آن، از طریق سایر رسانهها و شبکههای اجتماعی به گوش مردمی میرسد که سیاست را دنبال میکنند.
در این میان عملا فیلترینگ به این امر کمک کرده است. حالا در اینستاگرام هم صدای اعتراضی صدای غالب است و گفتمان اوپوزوسیون خارج از کشور، که حامی تحریم است، در آنجا نیز غلبه پیدا کرده است و فیلترینگ اینستاگرام به این روند کمک کرده چرا که مانع از ورود صداهای متفاوت از داخل کشور به این پلتفرم شده است. بهعبارت بهتر، فیلترینگ اینستاگرام نه تنها مانع از آگاهی مردم نمیشود، بلکه آنجا را نیز شبیه به توییتر میکند که این آگاهی فقط از یک مجرا و توسط یک گفتمان خاص در خارج از کشور به گوش مردم برسد.
تجربه ۵۰ روز اخیر، به خوبی نشان داد که سیاست فیلترینگ و محدود کردن اینترنت و فضای مجازی، تجربهای شکست خورده است و نهتنها به نارضایتی بیشتر مردم و آسیبهای بیشتر به کسبوکارها منجر میشود، بلکه حتی خواسته خود سیاستگذاران را محقق نمیکند. جریان اطلاعات، مثل جریان آب و هوا، راه ورود خودش را به داخل پیدا میکند و نمیتوان جلوی آن را گرفت؛ اما فیلترینگ شبکههای اجتماعی و اختلال بر روی اینترنت باعث میشود که این اطلاعات با تفسیر خاص اوپوزسیون خارج از کشور به گوش مردم برسد و نگاهها و صداهای دیگر در فهم این اطلاعات، حذف شوند.
مشابه با همین اتفاق راجع به تلویزیونهای ماهوارهای فارسی زبان نیز رخ داده است؛ جایی که به علت غیبت جریانات و رسانههای داخلی، عملا فقط یک صدای خاص، آن هم توسط گروهی از اوپوزوسیون خارج نشین شنیده میشود و مردمی هم که دیگر به صدا و سیما اعتمادی ندارند، در فقدان سایر رسانهها و صداها، خواهناخواه جذب این گروه میشوند. بنابراین اگر سیاستگذاران فضای مجازی و رسانه دنبال مقصر میگردند که چه کسانی مردم را به سمت برخی جریانات خارج از کشور سوق دادند، خوب است ابتدا سیاستهای خودشان در گذشته و امروز را ارزیابی کنند.
بیشتر بخوانید:
۲۱۲۱