امروز: ۰۹ فروردین ۱۴۰۳

حرفهای هوشنگ حبشی زاده

هوشنگ-حبشییاران سبز : جوان تکیده و سیه چرده ، رنگ و بویی جنوبی داشت و نگاهش بوی گُل می داد ، آمده بود تا دروازه ها را باز کند تا شاید دروازه ای از زندگی برویش باز شود ، آن روز ها هنوز فوتبال بوی پله می داد و رنگ روی این جنوبی هم پله ای بود .هوشنگ حبشی زاده  از نسل ستاره هایی بود که در نبود همه ی بودها استادیوم ها را لبریز از علاقمندانی می کردند که شیفته فوتبال بودند ، مردانی که با تمام وجود توپ را چهار چشمی می پاییدن و در غم هر شکستی خانه نشین می شدند و تا نبرد بعدی پر از تلافی بودند.

  • ·      هوشنگ خود را چنین معرفی می کند ، هوشنگ حبشی زاده هستم متولد  فروردین ۱۳۴۱ سال  ، سه فرزند دارم ، یک دختر و دو پسر گر چه پدر و پدربزرگم در روستای مال قائد بودند ولی ما از مهاجرین افریقا هستیم .
  • ·      نوک حمله توانای لنگر فوتبالش را از زمین مال قائد جای مدرسه فعلی روستا شروع کرد با دوستانی که وقت بازی با «سلار سیری» تقسیم می شدند .حبشی زاده می گوید:  منصور حیاتی ، منصور نوبخت ، مسلم فریدونی ، غلامعباس عباسی و با خیلی های دیگر بازی می کردیم بعدها و  کلاس اول راهنمایی به دیلم رفتیم و یک سال در مدرسه هدایت دیلم بودم و در زمین  مدرسه کارمان فوتبال بود .وقتی دو باره به مال قائد آمدیم تازه فوتبال نسل ما در روستا نمایان شده بود و فکرمان تیمی بود که تازه پا به عرصه فوتبال گناوه گذاشته بود ، راستش را بخواهید اول دروازه بان بودم  بعد شدم فروارد ، سال دوم راهنمایی به آبادان رفتیم و  معلم ورزشی داشتیم که به من گفت برو افسر تاج بازی کن و من رفتم جوانان افسر تاج و آنجا بود که فروارد بازی کردم و با بازگشت به گناوه در لنگر به فوتبالم ادامه دادم.
  • ·      خانواده حبشی فوتبالی بودند که برادر بزرگ یعنی سهراب گل سرسبد خانواده بود و در واقع تشویقهای سهراب دیگر برادران را به ورزش کشاند.هوشنگ گفت : الگوی ورزشی من برادرم بود .
  • ·      فوتبال پر است از خاطره ، تلخ و شیرین و گاهی هم ملس هوشنگ بهترین خاطره خود را بازی با تیمهای قدرتمند آن زمان یعنی شاهین بوشهر می داند و گلهایی که به ثمر رسانده بود ، حبشی زاده از خاطرات چنین گفت:چون با تیم آزادی کل کل داشتیم گل حساسی به آزادی زدم که در خاطرم ثبت شد متاسفانه سالش را یاد ندارم و یک بار هم ۴ بر ۲ پرسپولیس را بردیم که چهار گل را خودم زدم و یک بار هم امید قهرمان گناوه شد ولی تنها باختش با ما بود که سه گل آن بازی که سه بر دو شد خودم زدم . در همین بین سید سلیمان هاشمی هم که کنارمان نشسته بود با آن لحن همیشه شادش گفت: خاطره زدن پرسپولیس و سقوط به دسته دومش را هم من به وجود آوردم چون گلهای آن بازی را من زدم و باعث شدم تا پرسپولیسی ها تا کرمانشاه برای مشخص شدن وضعیت خدمت هادی حبشی بروند . حبشی زاده این خاطره را هم چنین تعریف کرد ، در گذشته اگر بازیکنی فصل قبل در تیمی حضور داشت به صورت اتوماتیک وار در سال آینده هم جز آن تیم بود مگر با تیم جدیدی قرار داد می بست ، در زمان نقل و انتقالات تیم آزادی چند بار به دنبال من آمدند که با آزادی قرار داد ببندم ولی چون دوس داشتم در لنگر باشم به آبادان رفتم با این فکر که بعد از اتمام نقل و انتقالات برگردم ، زمان نقل و انتقالات هم محدود بود ، در آبادان ایستادم تا موعد نقل و انتقالات تمام شد و من هم برگشتم ، همان شبی که برگشتم غروب درب خانه را زدند در را که باز کردم دیدم آقای خرمی است ، خرمی اول گلایه کرد که چرا بی خبر رفتم و بعد گفت بیا قرارداد ببند ، من گفتم موعد قرارداد که تمام شده، اما آقای خرمی گفت : برای بقیه تمام است ولی برای ما تمام نشده و من را بردند برای بستن قرارداد ، همه چیز آماده بود و با من قرارداد بستند.در این بین سلیمان گفت : به این می گویند فوتبال کثیف .

حبشی زاده از دست دادن منصور نوبخت و منصور حیاتی را خاطره تلخ روستا می داند.

 

  • ·      اکثر تیمهای گناوه نام اولیه خود را تغییر داده اند لنگر هم ابتدا با نام تعاون روستایی در مسابقات جام گندم طلایی شرکت می کرد ، این بخشی از صحبتهای حبشی بود و در ادمه گفت : برای پیدا کردن اسم تیم در سال ۱۳۵۷ خانه سید محمد هاشمی بودیم که آقایان علی توازی ، سید اکبر هاشمی ، مسلم فریدونی و  سید سلیمان هاشمی و چند نفر دیگر که یادم نمی آید آنجا بودند ، ابتدا پیشنهاد دادند نام تیم را بزاریم بلال ولی به پیشنهاد سهراب حبشی زاده اسم تیم شد لنگر و یک کارتن آوردیم و با رنگ زرد اولین نام لنگر را بر روی پیراهنهایمان ثبت کردیم.
  • ·      حبشی از نام بازیکنان بزرگ آن زمان مانند سهراب حبشی زاده ، علی رضا افتخاری ، مسلم فریدونی ، صدراله شمسی ، حسین دهقان ، حسین علی قیصری به نیکی یاد می کند و آنها را بهترین می داند.
  • ·      این خانه تا خانه شد عرق خیلی ها را در آورد از سید محمد هاشمی تا طهماسبی تا سید علی هاشمی تا همین عبدالرضا بدخشان و خیلی های دیگر که جای بسیار دارد برای سپاس این عزیزان ، این صحبت پایانی هوشنگ حبشی زاده بود .

پست های مرتبط

۰ نظر

  1. مهدي ايزدي

    سلام بر هوشنگ سلام بر مال قاید و سلام بر پیشکسوتان بخدا اشکم جاری شد هوشنگ حبشی زاده استاد به تمام معنا ی اخلاق و فوتباله من از همین جا دست گرمش رو می بوسم و می خوام بگم دلم تنگ شده برای روزهای گذشته و بچه هایی که باهم زیر دست حبشی کارمی کردیم و الآن عمرشون رو دادن به شما دلن تنگ شده واسه اون داد و فریاد حبشی و حتی برا او کشیده هایی که از دستش خوردم چند وقت پیش سر سراهی مال قاید دیدم یکی کنار جاده مری افتاده و دارند با آمبولانس می برنش بیمارستان وقتی شنیدم آقای حبشی بوده آن وقت بود که قدرش را دانستم و فهمیدم اگر از دستش دهیم چه قدر رر خواهیم کرد آقای خضری از کارت بسیار ممنون خاطرات م باز زنده شد قدر اینانسان ها را باید دانست چون موقع رفتنشان پشیمان می شوی

    پاسخ
  2. طاها

    سلام
    یادم میاد نه یا ده ساله بودم برای اینکه بلیط ندم در وسط تابستان ساعت یک ظهر قبل شروع بازی پاس و لنگر ودیدن بازی صدرو وهادی حبشی (اواخر دهه ۶۰) از زیر درب شمالی استادیوم میزدیم ومیرفتیم داخل. بعضی وقتها هم یه ادم بد اخلاق کچل دنبال ما میکرد و ما را بیرون میکرد. بلیط ورودی ۵ و۱۰ تومن بود اما خیلیها همین رو هم نداشتند.
    یادش بخیر

    پاسخ
  3. باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال گناوه

    سلام خدمت شما آقای خضری خسته نباشید خیلی ممنون که از پیشکسوتان گناوه هم یادی میکنید ولی چرا هیچوقت از پیشکسوتان استقلال یادی نمیکنید؟؟؟؟؟!!!!!
    استقلال هم در دهه ۶۰ پره از بازیکنان خوب و با تکنیک بوده لطفا اگه میشه یه مصاحبه با یکی از پیشکسوتان استقلال هم بگیرید باز هم از زحمات جنابعالی تشکر میکنیم.

    پاسخ
  4. علی هجری

    هوشنگ و سهراب و هادی و محله سره تل مال قاید مهد فوتبال مال قاید بودند که با بازنشستگی این مردان بزرگ و این محله قدیمی فوتبال در مال قاید کمرنگ شد .

    پاسخ

یک پاسخ به يكي ارسال کنید. لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *