امروز: ۰۹ فروردین ۱۴۰۳

جهانگیر اژدری و بی مهریهای درمانی ، فریادی که فریادرس می خواهد

یاران سبز: در مورد بهداشت و مشکلات آن و درمان حرف های بسیاری گفته اند و از زوایای مختلفی بر آن تحلیل هایی رفته است اما همچنان «در بر همان پاشنه می چرخد» و هر روز صدای بیماری دل ها را آزار می دهد . جهانگیر اژدری هنرمندی است که از بی مهری های درمانی دلی پر درد دارد و بسیار فریاد کشیده است گر چه به قول خودش به فریادهای بحقش تا دلت بخواهد خندیده اند.جهانگیر-اژدری

اژدری که در هفته نخست امسال به دلیل بیماری پدرش به عنوان همراه راهی بیمارستان گناوه شده بود و طبق معمول نتیجه ای از این مراجعه نگرفته بود به بیمارستان سلمان فارسی یا همان تامین اجتماعی بوشهر می رود تا شاید برای پدرش بهبودی حاصل شود. اما ماجراهای تلخی بر خانواده اژدری می گذرد و درد روح و روان بر درد پدر افزون می شود . این موضوع جهانگیر اژدری را بر آن می دارد تا حرفهایش را در این مورد به گوش همه بخصوص مسئولین برساند .جهانگیر اژدری می گوید: پای پدرم از زانو به پایین عفونت داشت به بیمارستان گناوه مراجعه کردم که تشخیص دادند مشکل قند دارد ، بعد از چند روز و وخیم شدن حال پدرم بر آن شدیم تا پدر را به بیمارستان تامین اجتماعی بوشهر ببریم ، بعد از مراجعه به بیمارستان نظر پزشک متخصص این بود که به دلیل مشکلات عروقی پای پدرم عفونت کرده است و باید قطع شود و گفت می توانید مریض را به اتاق عمل ببرید. از این خبر بسیار متاثر شدیم و بر آن شدیم تا تمام تلاشمان را برای درمان پدر انجام دهیم به همین منظور با دوستانمان در شیراز تماس گرفتیم و بنا شد برای اطمینان بیشتر پزشکان متخصصی در شیراز هم پدر را معاینه کنند ولی وقتی دنبال درفترچه بیمه تامین اجتماعی رفتیم ، گفتند خانم فرحی مامور تامین اجتماعی کار شخصی داشته است و فعلا بیمارستان نیست ، هر چه تلاش کردند که با ایشان تماس بگیرند تا بیاید و دفترچه را از ایشان بگیریم میسر نشد . با حراست بیمارستان موضوع را در میان گذاشتیم ولی حاصلی نداشت و چون پنج شنبه بود همین تاخیر باعث شد تا کار ما به شنبه بکشد ، چرا باید این اتفاق بیافتد ، شاید بتوان نداشتن یک پزشک متخصص را تحمل کرد اما برای این رفتار چه پاسخی وجود دارد .جالب است بدانید وقتی می گفتیم شکایت خواهیم کرد ، جز خنده چیزی نثارمان نمی شد ، خنده هایی که حداقل من خوب می شناسم در آن تمسخر موج می زد.

اژدری در ادامه می گوید:  چون شیراز هم همان پاسخ بوشهر را به ما دادند بر آن شدیم که برگردیم و در بیمارستان تامین اجتماعی بوشهر پدر عمل شود اما وقتی برگشتیم گفتند ما متخصص نداریم و باید به بیمارستان شهدای خلیج فارس بروید ، سوالم اینجاست چه اتفاقی افتاد که در زمانی ۴۸ ساعته بیمارستانی که متخصص داشت متخصص ش را از دست داد ، اینها بی مهری نیست؟  اینها لجبازی نیست؟ اینها قانون شکنی نیست ؟ با چند نفر روزانه این چنین برخوردهایی می شود ، بنظر می رسد افرادی که با بیماران این چنین برخوردهایی می کنند اطمینان دارند که مشکلی به وجود نخواهد آمد و فریاد کسی به جایی نخواهد رسید وگرنه در مقابل مردم احساس مسئولیت می کردند. انتظار این است این موضوعات بررسی شود و با افرادی که دل در گرو حل مشکلات مردم ندارند و مشکل ساز هم هستند برخورد شود تا بدانند و متوجه شوند که در مقابل فریادها گوش های شنوایی هم هست و خاطیان پاسخ بی مسئولیتی خود را خواهند گرفت.

پست های مرتبط

۰ نظر

  1. اندیشه

    آقای مرتضی خضری محترم،چرا نظر من در مورد این مطلب را نمایش ندادی؟خوشت نیامد؟خودسانسوری تا کی؟شما ها که تحمل شنیدن نظرات مختلف،ولو مخالف دیدگاه خود را ندارید،چگونه میتوانید به عنوان یک خبرنگار رسالت خود که همانا بی طرفی در پوشش اخبار و انعکاس نظرات دیگران است را به سرانجام رسانید؟

    پاسخ
    1. مرتضی خضری

      سلام برادر عزیز
      اون نظر واقعا قابل نمایش نبود هم به شخصیت افراد با توجه به کلماتی که به کار بردید اهانت می شد و هم مشکلات قانونی زیادی به دنبال داشت.

      پاسخ
    1. مرتضی خضری

      سلام برادر اندیشه
      در فضاهای مجازی چیزی که مجاز نیست مشخص است ، بنده فکری و مسیری دارم که مشخص است حضرتعالی هم فکری داری و مسیری و برنامه هایی که همگی قابل احترم

      پاسخ
  2. دره گپ

    سلام خضر؛
    باید نظرش رو میذاشتی مشکلاتش هم هر چه زیادتر بهتر .
    دوستمون اسم خودش رو گذاشته اندیشه و بعد نیندیشده که که تو خودسانسوری نکردی “اوسانسوری” کردی.
    خودسانسوری یعنی اینکه تو یه مطلبی از خودت باشه و به پیشنهاد بعضی ها و یا با ملاحضه بعضی چیزا اصل واقعیت را ننویسی و گوشه ای از آن را بنویسی.
    کسی که دو تا نظر داده و فقط “آقامرتضی” ش رو میشه نمایش داد دچار “خودفیل بینی مزمن” هست که همون بهتر که “اوسانسوریش” کردی.
    راستی خضری گفتی یه مسیری داری جان مادرت مسیرت اگه به برازجون میخوره منم سوار کن فردا کار دارم باید برم برازجون.

    پاسخ

یک پاسخ به دره گپ ارسال کنید. لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *