امروز: ۰۶ مرداد ۱۴۰۳

اینجا گناوه است با تلمباری از کمبودها

یاران سبز- مرتضی خضری: بندر گناوه به شکلی خود جوش راهی را رفت که بالاخره منجر به شکل گیری بازار تجاری شد، بازاری با ظرفت بالا و با شهرتی کشوری ، این بندر در کنار بازار خود ساحلی دارد که نظیر آن را به سختی می توان دید، ساحل ماسه ای ، ساحل صخره ای و حتی ساحلی با ترکیب صخره و ماسه ، ساحلی که برای جذب توریست و گردشگر آبستن است و تنها به تلنگری نیاز دارد تا این بندر تجاری را به بندری تورستی تبدیل کند. این بندر به شکل طبیعی مستعد پیشرفت است اما آنجا که باید مسئولین مسئولیت بپذیرند و طبیعت را با ساختار شهری تلفیق کنند شکافی عمیق وجود دارد. شکافی آزار دهند که بنظر می رسد نیاز به یک منجی دارد.

نگاهی گذرا به شهری انداخته ام که دوستش دارم و می دانم با تلمباری از مشکلات دست به گریبان است و می دانم نیاز به مدیریت دارد، مدیریتی که بتواند آن را با جرات و شجاعت متحول کند.اینجا-گناوه-است

از نوروز شروع می کنم، فکر می کنید اگر «در بر همین پاشنه بچرخد» و سال آینده مسافران بیشتری به این شهر سر بزنند چه اتفاقی خواهد افتاد، آیا نباید منتظر فاجعه بود؟ آیا می توان مانند چند سال پیش و یا همین نوروزی که هنوز گرد و خاکی بر آن ننشسته است این ساحل را مدیریت کرد. بگذریم که به این شکل مدیریت هم انتقادهای فراوانی داریم اما همین که جان به سلامت بردیم، جای شکرش باقی است.

این ساحل و به شکلی کلی این شهر به نگاهی کارشناسانه و فوری نیاز دارد، شهر در منطقه ای خاص به بن بست رسیده است، باید راه برون رفت را مطالعه کرد، دیگر نقاط شهر را برای پیشرفت مورد بازدید و مطالعه قرار داد و ساخت شهری نو را در دیگر محلات رصد کرد، امروز اگر از اکثر ساکنان گناوه سوال شود که نیازهای شهر را نام ببرند آسفالت را یک آرمان می دانند، این یعنی عقب نشینی تا مرز شکست، آسفالت مهم است اما پاسخگوی نیازهای فراوان این شهر برای رشد و رسیدن به شهر توریستی نیست، این شهر به مدیرانی نیاز دارد که پاشنه  درب استانداری بوشهر را از جا بکنند و حتی اگر نیاز باشد همانجا خود را به آتش بکشند.

شناخت ایران به گناوه به درجه ای از اهمیت رسیده است که باید در طول سال انتظار مسافر را کشید، انتظار گردشگر را کشید، اما شهر در نقطه ی صفر رشد قرار دارد و این صفر نمره ای است که در کارنامه مدیران آن به ثبت رسیده است؛ طی سالیان گذشته هیچ تغییری در ساحل به وجود نیامده است، هیچ امکانات تازه ای را نمی بینید، این یعنی شکست ، لطفن به سرویس های بهداشتی و مناظر نازیبا نگویید تغییر، اگر کپر تغییر است ، آری شهر هر روز در حال تغییر است و این تغییر به لطف ناکارآمدی مدیرانی است که قبلا پرونده خود را با صفر بسته اند.

  مدیران این شهر یاد گرفته اند چگونه توپ را در زمین دیگران به گردش در آورند، پاسکاری های مداوم مردم نمی تواند چالش های شهر را با پاسخ مناسب روبرو کند. شهری که چهار نعل به سوی بازاری مداوم و ساحلی گردشگرپذیر در تمامی فصول پیش می رود باید از امکاناتی برخوردار شود که بتوان نام بندر توریستی را بر آن نهاد. قایم موشک بازی مسئولین برای انجام کارهایی که تنها می توان نام ضعف مدیریت و عدم هوشمندی در دیدن آینده شهر را بر آن نهاد برای شهروندی که با حق و حقوق خود آشنا شده است، سخت و قابل پذیرش نیست.

به ما یاد داده اند و ما خوب یاد گرفته ایم که با اندک ها و خیلی مواقع با هیچ ها دلخوش باشیم ، دلخوشیم اما سرخوش نیستیم، می دانیم روزی ممکن است درب بازار بسته شود اما درب ساحل زیبای ما که بسته نخواهد شد، این ساحل هدیه خداوندگار است که در این ایران تنها به ما ارزانی شده است، تنها نیاز به کورسویی چشم دارد، این ساحل را می توان محلی دایم برای حضور توریست و گردشگر کرد ولی نیاز است تا مسول باشد که این نعمت خدا دادی را حفظ و زیبایی های مدرن را با آن ترکیب کند.

خیلی ها می گویند هوای این شهر اجازه نخواهد داد تا در تمام فصول گردشگر به این شهر وارد شود، آیا این سوال را از خود پرسیده اید چرا قطر و امارات و حتی کیش و قشم که درجه حرارت آنها با جهنم برابری می کند در طول سال با هجوم گردشگر روبرو هستند، لطفن به شعور مردم توهین نکنید، همان بهتر که بگویید این مردم لایق نیستند، می پذیریم که نالایقیم، چون اگر بودم مدیرانی بر ما حاکم می شدند که برنامه های خود را برای ساخت شهری زیبا و انگشت نما ارایه می دادند و عمل می کردند.

وقتی در شهر هیچ امکانات رفاهی جهت حضور توریست و گردشگر محیا نیست به چه دلیل به دنبال گسترش راه های مواصلاتی باشیم، ریل نیازی نیست، فرودگاه همان بهتر که زمین فوتبال باشد و جاده گناوه میشان را بهتر است لقمه چپ گرگان بکنند. ما به فکر ورودی های شهر هستیم اما از شهر غافل شده ایم، سال ها ست گناوه روی پیشرفت را ندیده است و این دستپخت مسئولین است.

گناوه به خانه تکانی نیاز دارد، خانه تکانی از نوع مدیریت، خانه تکانی از نوع خلاقیت، خانه تکانی از نوع شجاعت، خانه تکانی از نوع اتحاد، خانه تکانی از نوع ایثار ، این خانه تکانی نوروزهای زیادی را بدون تکاندان پشت سر گذاشته است. این شهر فرصت های زیادی را از دست داده است، باید مدیران آن را با زمان به پیش راند و با خواسته های بحق مردم محکوم کرد و به عدالت سپرد، مدیرانی که بر این شهر حاکم هستند باید توضیح دهند که چرا نکرده اند آنچه را باید بکنند، چرا کردند آنچه را نباید می کردند ، چرا از در و دیوار این شهر بی نظمی می بارد، چرا ذره ای صداقت نیست، باید تمام مسئولین این شهر را سوار بر اتوبوسی کرد و در شهر چرخاند و باید تیمی کارشناسی ضعفهای شهر را به مدیر مربوطه انتقال دهند و زمان زیر و زبر کردن را هم محاسبه کنند و روز شمار را در میدان مرکزی شهر نصب کنند. مدیر باید با یک چشم بسته و یک چشم باز بخوابد، او حقوق می گیرد که ما بهتر زندگی کنیم.

تا کی ساحل باید با چنین ترکیبی دیده شود ؟

تا کی باید هم و غم بازار، دستفروش باشد؟

تا کی باید کوچه ها و حتی خیابان های شهر حرص آسفالت را بخورند؟

تا کی باید قسمت عمده ای از ساحل به صورت جنگلی ناموزون و نامرتب و نازیبا دیده شود؟

تا کی باید ورودی های شهر در قرق کپرها باشند؟

تا کی باید فاضلاب شهر به سفره ای بنام دریا سرآزیر باشد؟

تا کی باید شورای شهر در خانه مردم خاموش باشند؟

تا کی باید شاهد مناقصه پل خور مرده شور باشیم و باز مناقصه و باز مناقصه و دیگر هیچ!؟

تا کی باید از فرماندارانی تعریف کنیم که هیچ آینده ای را برای این شهر ترسیم نکردند؟

تا کی باید راهای مواصلاتی گناوه قتلگاه باشند؟

تا کی باید شاهد مظلومیت محله هایی باشیم که اندکی دوراندیشی می تواند آنها را هم قابل تحمل کند؟

تا کی باید جنگ ساخت جاده گناوه میشان را داشته باشیم؟

تا کی باید منتظر تحول در خور مرده شور باشیم؟

تا کی باید در انتظار ساختاری شهری در کوچه ها باشیم؟

تا کی باید در انتظار تفکیک بازار باشیم؟

تا کی باید در انتظار احداث یک پارکینگ در سایت تجاری شهر باشیم؟

تا کی باید پشت ترافیک پل فلزی ستاد بحران ده سال پیش باشیم که عنقریب باید در انتظار سقوط آن بود؟

تا کی باید مراسم های کلنگ زنی چندین باره میدان امام علی را در ورودی شهر ببینیم !؟

تا کی باید در بیمارستان گناوه شاهد کمبودهای گوناگون باشیم؟

تا کی باید هر شب بلرزیم که فردا بیمارستان سوانح سوختگی را به جایی دیگر انتقال می دهندو البته همین هم که هست، فقط هست؟

تا کی باید برای دیدن پزشک قانونی خطر سفر به دیگر شهر ها را تحمل کنیم؟

تا کی باید در انتظار ساخت خوابگاه ورزشکاران باشیم؟

تا کی باید در انتظار ساخت ورزشگاه ۵ هزار نفری باشیم؟

تا کی باید منتظر بمانیم تا اعتبار ورزشگاه کارگری برسد؟

تا کی باید در انتظار قانونی باشیم که ساحل را نفروشند و ثبت نکند؟

تا کی باید در انتظار اتمام فاضلاب شهر باشیم؟

تا کی باید در انتظار اتمام خیابان حرم به حرم باشیم؟

تا کی باید خور به عنوان شریان حیاتی این شهر به عمق مجاز جهت کشتیرانی نرسد؟

تا کی باید شاهد باشیم که قطب گردشگری و بزرگترین بندر تجاری استان اسکله ای در شان این بندر برای پهلوگیری کشتی و لنج نداشته باشد؟

تا کی باید در انتظار سرمایه گذاری باشیم که قرار است هتل پنج ستاره تاسیس کند؟

تا کی باید در انتظار هتل دریایی و کشتی های تفریحی دریایی باشیم؟

تا کی باید آموزش و پرورشی که قرار بود مجانی باشد با نامهای دولتی، نمونه دولتی و غیر انتفاعی دستش در جیب مردم باشد؟

تا کی باید از آموزش یکسان بگویند اما بهترینها به داراها برسد و بدترینها به ضعفا؟

تا کی باید در انتظار شعله های گاز این مردم بسوزند؟

تا کی باید شاهد تاریکی هایی باشیم که قرار بود با اختراع برق پایانش را شاهد باشیم؟

تا کی باید در انتظار سوت قطاری باشیم که اندکی خیالمان را از سفر راحت کند؟

تاکی باید در انتظار فاضلابی باشیم که سال ۸۹ نوید اتمام آن به وزارت نیرو داده شده بود؟

تا کی باید در انتظار مجوز M.R.A برای گناوه باشیم؟

تا کی باید قطب گردشگری استان توسط نمایندگی سازمان گردشگری و آن هم با یک نفر و بدون مکانی مشخص اداره شود؟

تا کی باید شاهد افسرگی تحصل کرده های گناوه باشیم که از فرط بی کاری به دستفروشی روی آورده اند؟

تا کی باید شاهد باشیم دانشگاه های ما هیات علمی خود را از نیروهای مازاد دیگران بگیرند و نخبه های علمی شهر راهی به هیات علمی نداشته باشند؟

تا کی …

عمر چه کسی به این خواسته ها قد خواهد داد.

 

 

پست های مرتبط

1 نظر

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *